به نام حضرت دوست که هر چه دارم از اوست
تابهحال از خودتان پرسیده اید برای چی باید خداوند را شکرگزار باشیم؟
در ابتدا اجازه دهید به یکی از ویژگیهای فطری انسان اشارهای کنم، انسان بهصورت فطری روحیه ی شکرگزاری دارد یعنی اگر کسی به او هدیهای دهد و یا برای او کاری انجام دهد از او تشکر میکند و این امر از ویژگی های روحی انسان است یعنی وقتی کسی به شما هدیه میدهد تشکر از او را برای خود امری واجب میشمارید و از او تشکر میکنید،از شما سوالی میپرسم؟
آیا این بیادبی نیست که کسی به شما هدیهای دهد و شما از او تشکر نکنید؟، مسلماً در پاسخخواهید گفت بله بیادبی است و این برمیگردد به انسانیت ما یعنی هر انسانی در هر کجای این عالم ودر هر زمانی، ویژگی شکر گزاری را در وجود خود احساس میکند.
حال در نظر بگیرید خداوند منان آنقدر به ما نعمت داده است که فرموده اگر جن و انس جمع شوند نمیتوانند نعمتهای الهی را بشمارند.
و به قول شاعر:
فضل خدای را که تواند شمار کرد یا کیست آنکه شکر یکی در هزار کرد
بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدای آورد
ورنه سزاوار خداوندیش کس نتواند که بهجای آورد
کافی است یک نگاهی به خود و اطراف خود بیاندازید، خواهید فهمید که نعمتهایی که خداوند به ما داده است آنقدر زیاد است که قابلشمارش نیستندمثلاً اینکه شما بهآسانی نفس میکشید، آیا میدانید بسیاری از افراد در بیمارستانها زیر دستگاه های تنفس مصنوعی هستند و برای نفس کشیدن پول پرداخت میکنند؟
آیا بدن شما سالم است؟ آیا میدانید در بیمارستانها افرادی هستند که آرزوی داشتن بدنی سالم رادارند؟
شما زنده هستید، آیا میدانید مردگان آرزو دارند یک لحظه به دنیا بازگردند؟
شما ازنظر روانی سالم هستید، غذا برای خوردن دارید، آب، لباس، مهارتها، اطلاعات مختلف و…
لطفاًیک نگاهی هم به این پست بیاندازید:آرزوی زندگی شما
آیا بازهم میخواهید بپرسید برای چه چیزی باید شکرگزار خدا باشیم؟
و تازه خود خداوند فرموده:
لَئِن شَکرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکمْ ۖ وَلَئِن کفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ
«اگر شکرگزاری کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود؛ و اگر ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است!»
سوره ابراهیم آیه۷
خداوند نیازی به تشکر ما نداره بلکه ما نیاز داریم
ولقد آتَینَا لُقْمَانَ الْحِکمَةَ أَنِ اشْکرْ لِلَّهِ ۚ وَمَن یشْکرْ فَإِنَّمَا یشْکرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَن کفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِی حَمِیدٌ.
ما به لقمان حکمت دادیم؛ (و به او گفتیم:) شکر خدا را بجای آور هر کس شکرگزاری کند، تنها به سود خویش شکر کرده؛ و آنکس که کفران کند، (زیانی به خدا نمیرساند)؛ چراکه خداوند بینیاز و ستوده است.
چگونه شکرگزاری کنیم؟
شکرگزاری راههای مختلفی دارد ازجمله اینکه ما به دستورات پروردگارمان عمل کنیم و از او اطاعت کنیم و مورد دوم اینکه قلباً و زباناً از خدا تشکر کنیم و مثلاً بگوییم خدایا به خاطر بدن سالمم از تو ممنونم. این کار را بکنید تا شاهد معجزات زیادی در زندگی خود باشید.
قدردان بودن یکی دیگر از راههای شکرگزاری از معبود خود است. قدر نعمتهایی که خدا به ما داده است را بدانیم و از آنها درست استفاده کنیم.
چند مورد از احادیث ائمه (ع) درباره شکر گذاری
پیامبر اکرم (ص):
إِنَّ اللَّهَ لَیرْضَی عَنِ الْعَبْدِ أَنْ یأْکلَ أَکلَةً أَوْ یشْرَبَ شَرْبَةً فَیحْمَدَهُ عَلَیهَا
خداوند از بندهای که پس از خوردن لقمهای غذا و یا آشامیدن جرعهای او را سپاس میگوید، خشنود میگردد.
امام علی (ع):
أکثِر أن تَنظُرَ إلی مَن فُضِّلتَ عَلَیهِ، فإنَّ ذلِک مِن أبوابِ الشُّکرِ؛
به کسی که بر او برتری دادهشدهای بسیار بنگر، زیرا این کار یکی از انگیزههای شکرگزاری است. (به ضعیفتر از خودت بسیار نگاه کن که موجب شکرگزاریات از خداوند میگردد)
چرا باید شکر خدا را به جا آوریم؟ اگر به خاطر نعمت هایی است که به ما داده است آیا کسی که بدبخت و بی چاره است نباید خدا را شکر کند؟
پاسخ
نکته اولی که باید خاطر نشان کنیم این است که نعمت های الهی بسیارند و بی شمار و هیچگاه مخلوق نمی تواند آن را شمارش کند حتی فردی که به ظاهر بدبخت و بی چاره است اگر نیک بنگرد بسیاری از نعمتهایی که خدا به وی عنایت کرده را می یاید. (در این زمینه به لینکی که در پایان پاسخ ذکر می شود مراجعه کنید)
اما در خصوص اینکه چرا شکر می کنیم باید بدانیم که هر نعمت و احسانی که به آدمی می شود عقل تمام عقلا حکم می کند که از صاحب آن نعمت و کسی که این احسان را به آدمی کرده تشکر کرد و خداوند هم که بزرگترین ولی نعمت آدمی است از این قانون استثنا نیست اما شکر درجاتی دارد: گاهی انسان نعمتهای خدا را زاهدانه به رسمیت می شناسد و آنها را بجا مصرف می کند تا در قیامت نسوزد و یا به بهشت راه یابد. خدای سبحان می فرماید:
«اذکروا نعمتی التی انعمت علیکم» (1)
به یاد نعمت من باشید؛ وقتی به یاد نعمت من بودید شاکر نعمتید و «شکر نعمت، نعمتت افزون کند»
«لئن شکرتم لازیدنکم» (2).
ولی گاهی انسان خدا راعارفانه شکر می کند؛ یعنی می گوید: خدایا! هستی و کمالات من و جهان، نعمت توست و تنها ولی نعمت تویی؛ «بر سر هر سفره بنشستم خدا رزاق بود» در کنار سفره هر مدرس، گوینده و اندرز دهنده ای که بنشینیم در حقیقت، خدا گوینده، اندرز دهنده و مدرس است و به طور کلی انسان بر سر هر سفره غذای ظاهر و باطنی بنشیند خدا رزاق است؛ در این صورت چنین شکری عارفانه می شود و در این گونه موارد، شاکر عارف از توجه به نعمت به توجه به ولی نعمت می رسد.
گاهی به کسی میوه ای می رسد و او بر اثر آن خوشحال می شود ولی گاهی از این مرز بالاتر می رود و می گوید بسیاری از این میوه ها را حیوانات و حشرات نیز می خورند و همچنین از گوشت حیوانات، مقدار کمی نصیب ما می شود. او گرچه اینها را نعمت حق می داند و شاکر است، لیکن نعمت باطنی را برتر از نعمت ظاهری می داند. در زمینه علم و معرفت و اخلاق نیز اگر نعمتی نصیب کسی شود، خدا را شاکر است که به او علم، معرفت، اخلاق، قسط و عدل، نوع دوستی و نوع پروری داده است و البته اینها نعمتهای برتر است؛ اما گاهی از این حد نیز بالاتر می رود و می گوید بسیاری از این اوصاف را ملائکه نیز دارند و من که «خلیفة الله» هستم نباید در حد فرشتگان به سر ببرم؛ آنگاه از همه اینها می گذرد و می گوید خدایا! اینها نعمت است، ولی بهترین نعمت، خودِ ولی نعمت است؛ چنانکه خدای سبحان بهترین معروف و برترین معبود و مشکور و مذکور است:
«یا خیر معروف عرف، یا افضل معبود عبد، یا اجل مشکور شکر، یا اعز مذکور ذکر» (3)
«ای بهترین شناخته شده ای که شناخته شده و ای بهترین معبودی که عبادت شده است و ای بزرگترین شکر شده ای که شکر شده و این عزیز ترین ذکر شده که ذکر شده است»
در این صورت، چیزی آنها را جز علاقه به حق و لقای او راضی نمی کند.
گاهی علاقه های مجازی در کسی پیدا می شود و او بی تاب و مضطرب است و قدرت تحمل آنها را ندارد. گاهی انسان در بعضی از مراسم، حتی مراسم نشاط آور، مانند جشنها با آن که زود گذر است مشتاقانه مضطرب است. حال اگر به جمال خدا دل ببندد باید خیلی بی تاب باشد؛ چنان که گفته شد:
«عجبا للمحب کیف ینام» (4) دوست حق به خواب نمی رود.
در نتیجه چنین کسی نعمت الهی را در خود حق، خلاصه می بیند و آنگاه او را شکر می کند؛ یعنی، محبت، معرفت و عطش لقای او را در دل می پروراند. در این حالت است که«لئن شکرتم لازیدنکم» (5)به بهترین وضع شامل او می شود؛ یعنی چون شما شکر نعمت را در حد معرفت حق می دانید، خدا هم هستیتان را اضافه می کند، نه این که فقط نعمتتان را اضافه کند. اگر کسی شکرگزار نعمت حق باشد، خدا «نعمت» او را اضافه می کند؛ ولی اگر کسی شکرگزار خود حق باشد، خدا «خود» او را افزون می کند، یعنی درجات هستی او را برتر و ذات او را کاملتر می کند؛ به این معنا که، اگر قبلا جزو «عملوا الصالحات» بود، اکنون جزو «صالحین» و اگر جزو صالحین بود، اکنون از «کملین» اهل صلاح است.
ممکن است کسی شکر گزار نعمت حق باشد، ولی «حق شناس» نباشد؛ یعنی همه تلاش و کوشش او این باشد که نعمت خدا را شناسایی کند و آن را بجا مصرف کند؛ واجب و مستحب را انجام دهد و حرام و مکروه را ترک کند؛ برای این که از جهنم برهد و به بهشت برسد؛ در این صورت او در حقیقت، کفران نعمت می کند؛ یعنی، منعم و ولی نعمت خود را نمی بیند، ولی سوداگرانه یا اجیرانه سپاسگزار حق است که برگشت این گونه شکر به این است که او نعمت را بجا مصرف می کند تا نعمت بهتری دریافت کند*.
گرد آورنده : سرکار خانم نوری فر (مربی)
تایید کننده : سرکار خانم تیموری (مدیریت آموزشگاه)
منبع : برگرفته از کتاب مراحل اخلاق در قرآن کریم اثر آیت الله جوادی آملی